معنی فارسی curve ball
B2چالشی که به طور ناگهانی و غیرمنتظره ایجاد میشود.
A surprising or unexpected event or situation.
- IDIOM
example
معنی(example):
او در جلسه یک چالش غیرمنتظره ایجاد کرد که همه را غافلگیر کرد.
مثال:
He threw a curve ball in the meeting that caught everyone off guard.
معنی(example):
در حین مذاکرات، یک چالش غیرمنتظره ایجاد کردند که شرایط را تغییر داد.
مثال:
During negotiations, they threw a curve ball that changed the terms.
معنی فارسی کلمه curve ball
:
چالشی که به طور ناگهانی و غیرمنتظره ایجاد میشود.