معنی فارسی cut something to the bone
B1به معنای کاهش دادن چیزی به حداقل و ضروریترین موارد.
To reduce something to the smallest possible amount.
- IDIOM
example
معنی(example):
شرکت بودجهاش را به حداقل ممکن کاهش داد تا پول صرفهجویی کند.
مثال:
The company cut its budget to the bone to save money.
معنی(example):
او هزینهها را به حداقل ممکن کاهش داد در حین برنامهریزی مراسم عروسی.
مثال:
He cut the expenses to the bone while planning the wedding.
معنی فارسی کلمه cut something to the bone
:
به معنای کاهش دادن چیزی به حداقل و ضروریترین موارد.