معنی فارسی damagement
B1کلمهای برای توصیف آسیبی که به چیزی وارد شده است.
The act of damaging or the state of being damaged.
- NOUN
example
معنی(example):
آسیبها در سیلاب بسیار گسترده بود.
مثال:
The damagement was extensive in the flood.
معنی(example):
آنها خسارتها را در ساختمان ارزیابی کردند.
مثال:
They assessed the damagement in the building.
معنی فارسی کلمه damagement
:
کلمهای برای توصیف آسیبی که به چیزی وارد شده است.