معنی فارسی damnabilities
B1به تواناییهایی اشاره دارد که معمولاً به خاطر شدت منفی یا نامطلوب بودنشان به کار میروند.
The qualities or abilities that are seen in a negative light.
- NOUN
example
معنی(example):
قابلیتهای لعنتی او موفقیتش را دشوار کرد.
مثال:
His damnabilities made it hard for him to succeed.
معنی(example):
او با وجود بسیاری از قابلیتهای لعنتی، استقامت کرد.
مثال:
Even with many damnabilities, she persevered.
معنی فارسی کلمه damnabilities
:
به تواناییهایی اشاره دارد که معمولاً به خاطر شدت منفی یا نامطلوب بودنشان به کار میروند.