معنی فارسی damnous
B1فاحش، بسیار بد و غیرقابل قبول، به ویژه در زمینه رفتاری.
Extremely harmful, damaging, or disastrous.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک اشتباه فاحش کرد که به آنها در بازی خسارت زد.
مثال:
He made a damnous mistake that cost them the game.
معنی(example):
عملکرد فاحش او به عواقب جدی منجر شد.
مثال:
Her damnous actions led to serious consequences.
معنی فارسی کلمه damnous
:
فاحش، بسیار بد و غیرقابل قبول، به ویژه در زمینه رفتاری.