معنی فارسی damply
B1به صورت مرطوب، به شرایط و حالتهایی اشاره دارد که شامل رطوبت هستند.
In a damp manner; characterized by being wet.
- ADVERB
example
معنی(example):
چتر بعد از باران به طور مرطوب جمع شد.
مثال:
The umbrella was damply folded away after the rain.
معنی(example):
او به دیوار تازه رنگ شده و مرطوب دست زد.
مثال:
She touched the damply painted wall.
معنی فارسی کلمه damply
:
به صورت مرطوب، به شرایط و حالتهایی اشاره دارد که شامل رطوبت هستند.