معنی فارسی dandles
B1در اصطلاح، داندل به معنای دراز کردن یا حرکت دادن یک بچه به آرامی بر روی زانو است.
To move a baby or child up and down gently, especially on one's knee.
- verb
verb
معنی(verb):
To move up and down on one's knee or in one's arms, in affectionate play, as an infant.
معنی(verb):
To treat with fondness, as if a child; to fondle; to toy with; to pet.
معنی(verb):
To play with; to put off or delay by trifles; to wheedle.
example
معنی(example):
او نوزاد را بر زانویش دراز کرد.
مثال:
She dandle the baby on her knee.
معنی(example):
مادربزرگ عاشق بر زانویش نشاندن نوه‌هایش است.
مثال:
The grandmother loves to dandle her grandchildren.
معنی فارسی کلمه dandles
:
در اصطلاح، داندل به معنای دراز کردن یا حرکت دادن یک بچه به آرامی بر روی زانو است.
