معنی فارسی dandyishy

B1

حالتی که به دلیل شیک و زیبا بودن، به طور خاص و نامتعارف جلوه می‌کند.

In a dandyish manner, characterized by elegance or sophistication.

example
معنی(example):

رفتار او به طوری دندیش بود که همیشه می‌خواست تحت تأثیر قرار دهد.

مثال:

His behavior was rather dandyishy, always wanting to impress.

معنی(example):

او حرکات دندیش او را جالب یافت.

مثال:

She found his dandyishy mannerisms amusing.

معنی فارسی کلمه dandyishy

: معنی dandyishy به فارسی

حالتی که به دلیل شیک و زیبا بودن، به طور خاص و نامتعارف جلوه می‌کند.