معنی فارسی daroo

A2

دارو به معنای ماده‌ای است که برای درمان یا جلوگیری از بیماری مصرف می‌شود.

Medicine or a substance used to treat or prevent illness.

example
معنی(example):

پزشک گفت که دارو برای بهبودی من ضروری است.

مثال:

The doctor said that daroo was essential for my recovery.

معنی(example):

او دارو را طبق تجویز پزشک مصرف کرد.

مثال:

He took the daroo as prescribed by his physician.

معنی فارسی کلمه daroo

: معنی daroo به فارسی

دارو به معنای ماده‌ای است که برای درمان یا جلوگیری از بیماری مصرف می‌شود.