معنی فارسی dartling
B1دارای حرکت سریع و ناگهانی، شبیه به دارتی که پرتاب میشود.
Moving rapidly and suddenly, like a thrown dart.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
حشرات در حال پرواز به سرعت از گل به گل رفتند.
مثال:
The dartling insect flew quickly from flower to flower.
معنی(example):
او حرکات سریع جغد را تماشا کرد.
مثال:
She watched the dartling movements of the hummingbird.
معنی فارسی کلمه dartling
:
دارای حرکت سریع و ناگهانی، شبیه به دارتی که پرتاب میشود.