معنی فارسی daughterliness
B1خصوصیات و رفتارهای مرتبط با دختر بودن، فرهنگی و خانوادگی که بر اساس آن دختران در جامعه شناخته میشوند.
The qualities or characteristics associated with being a daughter.
- NOUN
example
معنی(example):
دخترانهاش در نحوه مراقبت از خواهر و برادرهایش مشهود بود.
مثال:
Her daughterliness was evident in how she cared for her siblings.
معنی(example):
بسیاری از فرهنگها دخترانهگی را به عنوان یک فضیلت جشن میگیرند.
مثال:
Many cultures celebrate daughterliness as a virtue.
معنی فارسی کلمه daughterliness
:
خصوصیات و رفتارهای مرتبط با دختر بودن، فرهنگی و خانوادگی که بر اساس آن دختران در جامعه شناخته میشوند.