معنی فارسی daunch

B1

داونچ به معنی متوقف کردن یا کنترل کردن جریان چیزی است.

To stop or control the flow of something.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند زخم‌ها را با احتیاط ببندند.

مثال:

They decided to daunch the wounds carefully.

معنی(example):

او یاد گرفت که چگونه جریان خون را متوقف کند.

مثال:

He learned how to daunch the flow of blood.

معنی فارسی کلمه daunch

: معنی daunch به فارسی

داونچ به معنی متوقف کردن یا کنترل کردن جریان چیزی است.