معنی فارسی dayboy

A2

دانش‌آموزی که در مدرسه روزانه تحصیل می‌کند و شب‌ها به خانه می‌رود.

A schoolboy who attends classes during the day and returns home afterward.

example
معنی(example):

یک روزنامه‌دان دانش‌آموزی است که بعد از کلاس‌ها به خانه می‌رود.

مثال:

A dayboy is a student who goes home after classes.

معنی(example):

مدرسه هم دانش‌آموزان مقیم و هم روزنامه‌دان‌ها را دارد.

مثال:

The school has both boarders and dayboys.

معنی فارسی کلمه dayboy

: معنی dayboy به فارسی

دانش‌آموزی که در مدرسه روزانه تحصیل می‌کند و شب‌ها به خانه می‌رود.