معنی فارسی days off
B1روزهایی که فرد از کار یا تحصیلات خود مرخصی میگیرد.
Days when one does not go to work or school.
- noun
noun
معنی(noun):
A day of vacation; a day when one does not attend work, school etc
مثال:
After the accident, he took a day off.
example
معنی(example):
من روزهای تعطیلم را از قبل برنامهریزی میکنم تا استراحت کنم.
مثال:
I plan my days off in advance to relax.
معنی(example):
ما روزهای تعطیلمان را با سفر رفتن لذت میبریم.
مثال:
We enjoy our days off by going on trips.
معنی فارسی کلمه days off
:
روزهایی که فرد از کار یا تحصیلات خود مرخصی میگیرد.