معنی فارسی de-activating

B1

عملی که در آن یک سیستم یا عملکرد به حالت غیر فعال در می‌آید.

The process of making something inactive.

example
معنی(example):

او در حال حاضر در حال غیر فعال کردن حساب کاربری‌اش است.

مثال:

She is de-activating her account right now.

معنی(example):

آن‌ها این هفته تجهیزات قدیمی را غیر فعال می‌کنند.

مثال:

They are de-activating the old equipment this week.

معنی فارسی کلمه de-activating

: معنی de-activating به فارسی

عملی که در آن یک سیستم یا عملکرد به حالت غیر فعال در می‌آید.