معنی فارسی de-ices
B1عمل از بین بردن یخ از سطحی مانند شیشه یا آنچه که یخ زده است.
To remove ice from a surface such as glass or anything that has frozen.
- verb
verb
معنی(verb):
To remove ice, as from the wings of an airplane.
مثال:
They had to move the plane back from the runway to de-ice the wings before takeoff.
example
معنی(example):
این دستگاه قبل از پرواز، یخ را از هواپیما جدا می‌کند.
مثال:
The machine de-ices the aircraft before takeoff.
معنی(example):
او زمانی که برف می‌بارد، یخ شیشه جلو را جدا می‌کند.
مثال:
She de-ices the windshield when it snows.
معنی فارسی کلمه de-ices
:
عمل از بین بردن یخ از سطحی مانند شیشه یا آنچه که یخ زده است.
