معنی فارسی de-inked
B1زمانی که چیزی را از جوهر پاک کردهاند.
Describing something that has had ink removed.
- VERB
example
معنی(example):
او تمام آثار هنریاش را با موفقیت جوهر زدایی کرده است.
مثال:
He has de-inked all his artworks successfully.
معنی(example):
کتابهای قدیمی اکنون جوهر زدایی شدهاند.
مثال:
The old books are now de-inked.
معنی فارسی کلمه de-inked
:
زمانی که چیزی را از جوهر پاک کردهاند.