معنی فارسی de-magnetise

B1

عملیات خارج کردن خاصیت مغناطیسی از یک جسم.

To remove the magnetic properties of something.

example
معنی(example):

شما باید ابزارها را قبل از استفاده غیرمغناطیسی کنید.

مثال:

You need to de-magnetise the tools before use.

معنی(example):

برای اطمینان از ایمنی، لطفاً قسمت‌ها را غیرمغناطیسی کنید.

مثال:

To ensure safety, please de-magnetise the parts.

معنی فارسی کلمه de-magnetise

: معنی de-magnetise به فارسی

عملیات خارج کردن خاصیت مغناطیسی از یک جسم.