معنی فارسی deadlocked
B2حالتی که در آن دو یا چند طرف از پیشرفت یا توافق عاجز هستند.
Unable to reach an agreement due to opposing positions.
- verb
verb
معنی(verb):
To cause or to come to a deadlock.
example
معنی(example):
کمیته در مورد پیشنهاد سیاست جدید به بنبست رسیده است.
مثال:
The committee is deadlocked over the new policy proposal.
معنی(example):
تیمها در مذاکراتشان به بنبست رسیدهاند.
مثال:
The teams are deadlocked in their negotiations.
معنی فارسی کلمه deadlocked
:
حالتی که در آن دو یا چند طرف از پیشرفت یا توافق عاجز هستند.