معنی فارسی death toll

B2

تعداد افرادی که بر اثر یک حادثه، جنگ یا بیماری جان خود را از دست داده‌اند.

The number of deaths resulting from a particular disaster or event.

noun
معنی(noun):

The number of dead as a result of a war, natural disaster or other incident.

example
معنی(example):

زلزله تلفات جانی زیادی داشت.

مثال:

The earthquake had a high death toll.

معنی(example):

مسئولان تلفات جانی را بعد از تصادف گزارش کردند.

مثال:

Officials reported the death toll after the accident.

معنی فارسی کلمه death toll

: معنی death toll به فارسی

تعداد افرادی که بر اثر یک حادثه، جنگ یا بیماری جان خود را از دست داده‌اند.