معنی فارسی deb.

B1

دب.، به معنای ورود رسمی یک زن جوان به جامعه، که معمولاً در تعریف دِب نیز به کار می‌رود.

Abbreviation for debutante; a word used to refer to a young woman debuting in society.

example
معنی(example):

او نامه پذیرش خود را از دانشگاه دریافت کرد، دب.

مثال:

She received her acceptance letter from the university, deb.

معنی(example):

دب. مخفف دِب است.

مثال:

Deb. is short for debutante.

معنی فارسی کلمه deb.

: معنی deb. به فارسی

دب.، به معنای ورود رسمی یک زن جوان به جامعه، که معمولاً در تعریف دِب نیز به کار می‌رود.