معنی فارسی debile

C2

وضعیتی که به ضعف و ناتوانی اشاره دارد.

A condition marked by weakness or incapacitation.

example
معنی(example):

شرایط ضعیف او باعث می‌شود که نتواند به راحتی راه برود.

مثال:

The debile condition made it hard for him to walk.

معنی(example):

برخی استدلال‌های او را ضعیف و غیرقابل قبول می‌دانستند.

مثال:

Some found his arguments debile and unconvincing.

معنی فارسی کلمه debile

: معنی debile به فارسی

وضعیتی که به ضعف و ناتوانی اشاره دارد.