معنی فارسی debouchment

B1

اقدام یا حالت خارج شدن به فضای وسیع‌تر، به ویژه در مورد آب یا جریان.

The act or state of emerging into a larger area, particularly in reference to water or flow.

example
معنی(example):

خروج رودخانه یک مکان محبوب برای پیک‌نیک‌ها بود.

مثال:

The debouchment of the stream was a popular spot for picnics.

معنی(example):

آنها منطقه خروج رودخانه را برای بررسی نقشه‌برداری کردند.

مثال:

They mapped the debouchment area of the river for the survey.

معنی فارسی کلمه debouchment

: معنی debouchment به فارسی

اقدام یا حالت خارج شدن به فضای وسیع‌تر، به ویژه در مورد آب یا جریان.