معنی فارسی debuses

B1

عملیات صاف کردن لبه‌ها به‌خصوص در کارگاه‌های صنعتی.

To make a surface free from burrs.

example
معنی(example):

این ابزار به‌طور مؤثری لبه‌های تیز را صاف می‌کند.

مثال:

The tool debuses the sharp edges effectively.

معنی(example):

او به طور مرتب قطعات را برای حفظ استانداردهای ایمنی صاف می‌کند.

مثال:

He frequently debuses the parts to maintain safety standards.

معنی فارسی کلمه debuses

: معنی debuses به فارسی

عملیات صاف کردن لبه‌ها به‌خصوص در کارگاه‌های صنعتی.