معنی فارسی decalcified
B2دکلسیمدار، به وضعیتی اطلاق میشود که مواد معدنی از دندانها یا استخوانها حذف شده باشد.
Having lost calcium, often referring to bones or teeth.
- adjective
- verb
adjective
معنی(adjective):
From which calcareous matter has been removed.
verb
معنی(verb):
To deprive of calcareous matter.
example
معنی(example):
دندانپزشک گفت دندانهایم به دلیل مسواک زدن ضعیف دکلسیمدار شدهاند.
مثال:
The dentist said my teeth were decalcified due to poor brushing.
معنی(example):
مهم است که استخوانهای دکلسیمدار شده درمان شوند تا سلامتی بازگردد.
مثال:
It is important to treat decalcified bones to restore health.
معنی فارسی کلمه decalcified
:
دکلسیمدار، به وضعیتی اطلاق میشود که مواد معدنی از دندانها یا استخوانها حذف شده باشد.