معنی فارسی decampment

B1

خروج ناگهانی و سازمان‌یافته از یک مکان، معمولاً به معنی ترک یک فضای موقت یا اردوگاه.

The act of leaving a place suddenly or in a disorganized manner, often used in relation to camps.

example
معنی(example):

گروه برای خروج از اردوگاه آماده شدند.

مثال:

The group prepared for their decampment from the campsite.

معنی(example):

خروج ناگهانی با نزدیک شدن طوفان رخ داد.

مثال:

Decampment occurred quickly as the storm approached.

معنی فارسی کلمه decampment

: معنی decampment به فارسی

خروج ناگهانی و سازمان‌یافته از یک مکان، معمولاً به معنی ترک یک فضای موقت یا اردوگاه.