معنی فارسی decentralizes
B2غیرمتمرکز کردن به عملی اشاره دارد که قدرت و اختیارات را از یک مرکز متمرکز به دیگر بخش‌ها توزیع می‌کند.
To distribute authority or control away from a central point.
- verb
verb
معنی(verb):
To cause something to change from being concentrated at one point to being distributed across a number of points.
معنی(verb):
To reduce the authority of a governing body by distributing that authority among several bodies.
example
معنی(example):
سیاست جدید تصمیم‌گیری را در سراسر بخش‌ها غیرمتمرکز می‌کند.
مثال:
The new policy decentralizes decision-making across departments.
معنی(example):
این اصلاحات مدیریت منابع را غیرمتمرکز می‌کند.
مثال:
This reform decentralizes the management of resources.
معنی فارسی کلمه decentralizes
:
غیرمتمرکز کردن به عملی اشاره دارد که قدرت و اختیارات را از یک مرکز متمرکز به دیگر بخش‌ها توزیع می‌کند.
