معنی فارسی decerns

B1

تشخیص دادن، از هم تمیز دادن، شناسایی کردن.

To perceive or recognize something.

example
معنی(example):

او حقیقت را از دروغ‌ها تشخیص می‌دهد.

مثال:

She decerns the truth from the lies.

معنی(example):

او یک الگو را در داده‌ها تشخیص می‌دهد.

مثال:

He decerns a pattern in the data.

معنی فارسی کلمه decerns

: معنی decerns به فارسی

تشخیص دادن، از هم تمیز دادن، شناسایی کردن.