معنی فارسی decidingly
B1به وضوح، به طور قاطع، در حالی که به وضوح چیزی را بیان میکند.
In a decisive manner; clearly or definitely.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به وضوح نسبت به نتیجه خوشبین بود.
مثال:
She was decidingly optimistic about the outcome.
معنی(example):
نتایج به وضوح به سود ما بود.
مثال:
The results were decidingly in our favor.
معنی فارسی کلمه decidingly
:
به وضوح، به طور قاطع، در حالی که به وضوح چیزی را بیان میکند.