معنی فارسی declutch
B1 /diːˈklʊtʃ/در مکانیسمهای خودکار، دلکلاچ به معنای جدا کردن یا قطع کردن از یک عمل یا حالت است.
To disengage or remove the connection from a mechanism.
- verb
verb
معنی(verb):
To disengage the clutch on a vehicle or other engine with PTO
example
معنی(example):
برای راه اندازی خودرو، شما باید کلاچ را بکشید.
مثال:
To start the car, you need to declutch the gears.
معنی(example):
او تصمیم گرفت از کار سخت کلاچ بزند و استراحت کند.
مثال:
He decided to declutch from the hard work to take a break.
معنی فارسی کلمه declutch
:
در مکانیسمهای خودکار، دلکلاچ به معنای جدا کردن یا قطع کردن از یک عمل یا حالت است.