معنی فارسی declutched

B1

رها شده، به معنای آزاد کردن یا جدا کردن از چیزی که قبلاً نگه‌داشته شده است.

To have released or let go of something previously held.

verb
معنی(verb):

To disengage the clutch on a vehicle or other engine with PTO

example
معنی(example):

او بعد از اتمام کار اشیاء را رها کرد.

مثال:

He declutched the items after the work was finished.

معنی(example):

ابزارهای رها شده برای استفاده بعدی کنار گذاشته شدند.

مثال:

The declutched tools were set aside for later use.

معنی فارسی کلمه declutched

: معنی declutched به فارسی

رها شده، به معنای آزاد کردن یا جدا کردن از چیزی که قبلاً نگه‌داشته شده است.