معنی فارسی decolonised

B1

در اینجا، استعمارزدایی به معنی رهایی از نظام استعماری و برقراری مستقل بر طبق فرهنگ و قوانین محلی است.

Having been freed from colonial rule or influence.

verb
معنی(verb):

To release from the status of colony; to allow a colony to become independent.

example
معنی(example):

این جامعه شیوه‌های خود را برای در آغوش گرفتن میراث خود استعمارزدایی کرده است.

مثال:

The community has decolonised its practices to embrace its heritage.

معنی(example):

پس از انقلاب، این ملت از کنترل خارجی استعمارزدایی شد.

مثال:

After the revolution, the nation was decolonised from foreign control.

معنی فارسی کلمه decolonised

: معنی decolonised به فارسی

در اینجا، استعمارزدایی به معنی رهایی از نظام استعماری و برقراری مستقل بر طبق فرهنگ و قوانین محلی است.