معنی فارسی decolored
B1رنگباخته، به مادهای اشاره دارد که رنگ خود را از دست داده است.
Having lost color, especially due to fading or bleaching.
- verb
verb
معنی(verb):
To deprive of colour; to bleach.
example
معنی(example):
دیوارهای رنگباخته اتاق را بزرگتر نشان میدهند.
مثال:
The decolored walls make the room feel larger.
معنی(example):
موی او به رنگی روشنتر رنگباخته شد.
مثال:
His hair was decolored to a lighter shade.
معنی فارسی کلمه decolored
:
رنگباخته، به مادهای اشاره دارد که رنگ خود را از دست داده است.