معنی فارسی decompensate
B1عدم توانایی سیستم یا ارگان برای جبران آسیب یا ضعف.
The inability of a system or organ to compensate for impairment or weakness.
- VERB
example
معنی(example):
توانایی بدن برای عدم جبران میتواند به مشکلات جدی سلامتی منجر شود.
مثال:
The body's ability to decompensate can lead to serious health issues.
معنی(example):
وقتی یک سیستم شروع به عدم جبران میکند، معمولاً به پشتیبانی خارجی نیاز دارد.
مثال:
When a system starts to decompensate, it often requires external support.
معنی فارسی کلمه decompensate
:
عدم توانایی سیستم یا ارگان برای جبران آسیب یا ضعف.