معنی فارسی decryption
B1عملی است که در آن اطلاعات رمزگذاری شده به شکل قابل خواندن برمیگردد.
The process of converting encoded data back into its original form.
- NOUN
example
معنی(example):
کدگشایی پیام چندین ساعت طول کشید.
مثال:
The decryption of the message took several hours.
معنی(example):
او بر روی کدگشایی فایلهای رمزگذاری شده کار کرد.
مثال:
He worked on the decryption of the coded files.
معنی فارسی کلمه decryption
:
عملی است که در آن اطلاعات رمزگذاری شده به شکل قابل خواندن برمیگردد.