معنی فارسی dedolent
B1احساس ویرانی یا افسردگی؛ دردی عاطفی که بر رفتار فرد اثر میگذارد.
Experiencing a state of emotional distress or sorrow.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از تغییرات غیرمنتظره احساس ویرانی کرد.
مثال:
He felt dedolent after the unexpected turn of events.
معنی(example):
حالت ویرانی در اتاق حس میشد.
مثال:
The dedolent mood in the room was palpable.
معنی فارسی کلمه dedolent
:
احساس ویرانی یا افسردگی؛ دردی عاطفی که بر رفتار فرد اثر میگذارد.