معنی فارسی deerkill
B1عمل کشته شدن گوزنها که بهخصوص در قالب شکار انجام میشود.
The act of killing deer, typically for sport or population control.
- NOUN
example
معنی(example):
شکارچیها در طول فصل از یک شکار گوزن موفق گزارش دادند.
مثال:
The hunters reported a successful deerkill during the season.
معنی(example):
شکار گوزن به جمعیت حیات وحش کمک کرد تا رشد خود را مدیریت کند.
مثال:
The deerkill helped the wildlife population manage its growth.
معنی فارسی کلمه deerkill
:
عمل کشته شدن گوزنها که بهخصوص در قالب شکار انجام میشود.