معنی فارسی defamiliarise

B2

غیرآشنا کردن، به معنای تغییر دادن دیدگاه یک فرد نسبت به چیزی که برای او عادی است تا آن را به‌طرزی تازه و جدید تجربه کند.

To present something familiar in a way that makes it seem strange or new.

verb
معنی(verb):

To make unfamiliar; to divest of familiarity.

example
معنی(example):

نویسنده سعی کرد مفهوم آشنا را غیرآشنا کند تا آن را جالب کند.

مثال:

The author tried to defamiliarise the familiar concept to make it interesting.

معنی(example):

آنها از هنر استفاده کردند تا مخاطب را از تجربیات روزمره غیرآشنا کنند.

مثال:

They used art to defamiliarise the audience from everyday experiences.

معنی فارسی کلمه defamiliarise

: معنی defamiliarise به فارسی

غیرآشنا کردن، به معنای تغییر دادن دیدگاه یک فرد نسبت به چیزی که برای او عادی است تا آن را به‌طرزی تازه و جدید تجربه کند.