معنی فارسی defrayment
B1پرداخت کردن هزینههای یک مورد خاص، مانند هزینههای مربوط به یک پروژه یا فعالیت.
The act of paying or disbursing amounts due or outstanding.
- NOUN
example
معنی(example):
هزینهها توسط کمیته پرداخت شد.
مثال:
The defrayment of the expenses was done by the committee.
معنی(example):
پرداخت هزینههای پروژه توسط اهداکنندگان تأمین خواهد شد.
مثال:
The defrayment for the project will be covered by donations.
معنی فارسی کلمه defrayment
:
پرداخت کردن هزینههای یک مورد خاص، مانند هزینههای مربوط به یک پروژه یا فعالیت.