معنی فارسی defrays
B2کاهش یا پرداخت برخی هزینه‌ها، به ویژه هزینه‌های مرتبط با خدمات.
To provide money to pay (a cost or expense).
- verb
verb
معنی(verb):
To spend (money).
معنی(verb):
To pay or discharge (a debt, expense etc.); to meet (the cost of something).
معنی(verb):
To pay for (something).
example
معنی(example):
شرکت هزینه‌های آموزش کارکنان را تقبل می‌کند.
مثال:
The company defrays the costs of employee training.
معنی(example):
بورسیه‌ها به کاهش هزینه‌های دانشگاه کمک می‌کنند.
مثال:
Scholarships help defray the expenses of college.
معنی فارسی کلمه defrays
:
کاهش یا پرداخت برخی هزینه‌ها، به ویژه هزینه‌های مرتبط با خدمات.
