معنی فارسی deglut
B1متوقف کردن بلع، به ویژه در شرایط خاص پزشکی.
To stop swallowing, often in specific medical contexts.
- VERB
example
معنی(example):
پزشک به او توصیه کرد که قبل از جراحی بلع را متوقف کند.
مثال:
The doctor advised him to deglut before surgery.
معنی(example):
مهم است که بعد از یک وعده غذایی به درستی بلع کنید.
مثال:
It's important to deglut properly after a meal.
معنی فارسی کلمه deglut
:
متوقف کردن بلع، به ویژه در شرایط خاص پزشکی.