معنی فارسی degravate

B1

کاهش شدت یا وخامت شرایط به‌خصوص در موقعیت‌های بحرانی.

To lessen the severity or seriousness of a situation.

example
معنی(example):

برای کاهش شدت یک موقعیت، مهم است که آرام بمانید.

مثال:

To degravate a situation, it's important to remain calm.

معنی(example):

او سعی کرد جو تنش‌آلود را در طول جلسه کاهش دهد.

مثال:

She tried to degravate the tense atmosphere during the meeting.

معنی فارسی کلمه degravate

: معنی degravate به فارسی

کاهش شدت یا وخامت شرایط به‌خصوص در موقعیت‌های بحرانی.