معنی فارسی degringolade

B2

افول، کاهش ناگهانی و شدید در اوضاع یا وضعیت، به ویژه در زمینه مالی یا اجتماعی.

A rapid decline or deterioration in a situation, especially financial or social.

example
معنی(example):

وضعیت مالی شرکت در حال افت است.

مثال:

The company's finances are in a state of degringolade.

معنی(example):

این پروژه پس از اینکه تیم اعضای کلیدی خود را از دست داد، به افول دچار شد.

مثال:

The project experienced a degringolade after the team lost key members.

معنی فارسی کلمه degringolade

: معنی degringolade به فارسی

افول، کاهش ناگهانی و شدید در اوضاع یا وضعیت، به ویژه در زمینه مالی یا اجتماعی.