معنی فارسی degusting
B1عمل چشیدن برای ارزیابی، به ویژه هنگامی که باعث احساس ناخوشایندی می‌شود.
The act of tasting food or drink, often associated with a negative response.
- verb
verb
معنی(verb):
To taste carefully to fully appreciate it.
معنی(verb):
To savour
example
معنی(example):
چشیدن باقی‌مانده غذا او را بدحال کرد.
مثال:
Degusting the leftovers made her feel unwell.
معنی(example):
او دریافت که چشیدن غذاهای فاسد کار چالش‌برانگیزی است.
مثال:
He found the degusting of spoiled food to be a challenging task.
معنی فارسی کلمه degusting
:
عمل چشیدن برای ارزیابی، به ویژه هنگامی که باعث احساس ناخوشایندی می‌شود.
