معنی فارسی deiformity

B1

به وضوح به صفات و ویژگی‌های خدایی اشاره می‌کند.

The quality of being god-like or divine.

example
معنی(example):

شکل خدایی مجسمه عظمت آن را تأکید کرد.

مثال:

The deiformity of the sculpture emphasized its grandeur.

معنی(example):

هنرمندان aspire می‌کنند تا شکل خدایی را در آثار خود به تصویر بکشند.

مثال:

Artists aspire to capture deiformity in their work.

معنی فارسی کلمه deiformity

: معنی deiformity به فارسی

به وضوح به صفات و ویژگی‌های خدایی اشاره می‌کند.