معنی فارسی dejecting
B2مأیوسکننده، به چیزی اشاره دارد که موجب ناراحتی و احساس ناامیدی میگردد.
Causing someone to feel sad or dispirited.
- verb
verb
معنی(verb):
Make sad or dispirited.
معنی(verb):
To cast down.
example
معنی(example):
خبرهای مکرر و مأیوسکننده باعث شده بودند که سخت بتوانیم مثبتنگر بود.
مثال:
The relentless dejecting news made it hard to stay positive.
معنی(example):
نظرات مأیوسکننده او درباره پروژه بر روحیه تأثیر گذاشت.
مثال:
Her dejecting comments about the project affected morale.
معنی فارسی کلمه dejecting
:
مأیوسکننده، به چیزی اشاره دارد که موجب ناراحتی و احساس ناامیدی میگردد.