معنی فارسی delegatory
B2وابسته به نوعی تفویض اختیار و واگذاری مسئولیت.
Related to the act of delegating authority or responsibility.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اختیارات واگذار شده در توافق نامه شرح داده شده بود.
مثال:
The delegatory powers were outlined in the agreement.
معنی(example):
او سبک مدیریتی واگذاری داشت که به تیمش قدرت میداد.
مثال:
She had a delegatory style of management that empowered her team.
معنی فارسی کلمه delegatory
:
وابسته به نوعی تفویض اختیار و واگذاری مسئولیت.