معنی فارسی delime
B1پاکسازی از رسوبات کلسیم یا آهک، مخصوصاً در تجهیزات آب.
To remove lime scale from a device or surface.
- VERB
example
معنی(example):
برای پاکسازی کتری از آهک، باید از یک تمیزکننده خاص استفاده کنید.
مثال:
To delime the kettle, you must use a special cleaner.
معنی(example):
آنها هر شش ماه یکبار لولهها را از آهک پاک میکنند تا کارایی را حفظ کنند.
مثال:
They delime the pipeline every six months to maintain efficiency.
معنی فارسی کلمه delime
:
پاکسازی از رسوبات کلسیم یا آهک، مخصوصاً در تجهیزات آب.