معنی فارسی delinquency

B2 /dɪˈlɪŋkwənsi/

بزهکاری، به ویژه در میان جوانان.

Minor crime, especially that committed by young people.

مکالمه با هوش مصنوعی آموزش زبان با فیلم

noun

معنی(noun):

Misconduct.

معنی(noun):

A criminal offense.

معنی(noun):

A debt that is overdue for payment.

example

معنی(example):

مدرسه در حال تلاش برای کاهش بزهکاری در میان دانش‌آموزان است.

مثال:

The school is working to reduce delinquency among students.

معنی(example):

عوامل اجتماعی می‌توانند به بزهکاری کمک کنند.

مثال:

Societal factors can contribute to delinquency.

معنی فارسی کلمه delinquency

بزهکاری، به ویژه در میان جوانان.