معنی فارسی demagogy
C1استفاده از احساسات و نظریات نادرست برای انگیزهدادن به افراد.
The practice of appealing to people's emotions in politics, often to manipulate or lead them.
- noun
noun
معنی(noun):
Demagogism
example
معنی(example):
دماغگرایی سیاستمدار در سخنرانیهایش مشهود بود.
مثال:
The politician's demagogy was evident in his speeches.
معنی(example):
منتقدان استدلال میکنند که دماغگرایی برای دموکراسی مضر است.
مثال:
Critics argue that demagogy is harmful to democracy.
معنی فارسی کلمه demagogy
:
استفاده از احساسات و نظریات نادرست برای انگیزهدادن به افراد.